معنی فارسی irreputable
C1به معنای قابل سرزنش یا بی اعتبار بودن.
Not having a good reputation; disreputable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او برای شخصیت غیرمعتبر خود در جامعه شناخته شده بود.
مثال:
He was known for his irreputable character in the community.
معنی(example):
این شرکت به دلیل شیوههای غیرمعتبر خود با چالشهایی روبهرو شد.
مثال:
The company faced challenges due to its irreputable practices.
معنی فارسی کلمه irreputable
:
به معنای قابل سرزنش یا بی اعتبار بودن.
