معنی فارسی irruptively
B1به طرز ناگهانی، بهطور غیرمنتظره و ناگهانی وارد یا ظهور کردن.
In a sudden and forceful manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
طوفان بهطور ناگهانی شب آرام را به هرج و مرج تبدیل کرد.
مثال:
The storm irruptively changed the calm evening into chaos.
معنی(example):
او بهطور ناگهانی وارد اتاق شد و همه را ترساند.
مثال:
He irruptively entered the room, startling everyone.
معنی فارسی کلمه irruptively
:به طرز ناگهانی، بهطور غیرمنتظره و ناگهانی وارد یا ظهور کردن.