معنی فارسی islanded
B1به معنای فرود آمدن یا نشستن بر روی زمین، بهویژه در مورد کشتی یا هواپیما.
To have come down to the ground or surface, especially in relation to a ship or aircraft.
- VERB
example
معنی(example):
کشتی بهخوبی بر روی جزیره فرود آمد.
مثال:
The ship landed safely on the island.
معنی(example):
او وقتی بر روی یک جزیره متروکه فرود آمد بسیار هیجانزده بود.
مثال:
He was so excited when he landed on a deserted island.
معنی فارسی کلمه islanded
:
به معنای فرود آمدن یا نشستن بر روی زمین، بهویژه در مورد کشتی یا هواپیما.