معنی فارسی islandish
B2به چیزی که مربوط به جزیره یا خاصیتهای آن است، اشاره دارد.
Characteristic of or resembling an island, often related to tropical or exotic themes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دکوراسیون دارای حس جزیرهای بود، پر از رنگهای گرمسیری.
مثال:
The decorations had an islandish vibe, full of tropical colors.
معنی(example):
سبک او بسیار جزیرهای است، با چاپهای گلدار و الگوهای روشن.
مثال:
Her style is very islandish, with floral prints and bright patterns.
معنی فارسی کلمه islandish
:
به چیزی که مربوط به جزیره یا خاصیتهای آن است، اشاره دارد.