معنی فارسی islandry
B1جزیرهداری به عرصهها و جزئیات زندگی جزیرهها اطلاق میشود.
The characteristics or way of life associated with islands.
- OTHER
example
معنی(example):
جزیرهداری این منطقه شامل زندگی دریایی متنوعی است.
مثال:
The islandry of the area includes diverse marine life.
معنی(example):
جزیرهداری نقش مهمی در فرهنگ محلی دارد.
مثال:
Islandry plays an important role in local culture.
معنی فارسی کلمه islandry
:
جزیرهداری به عرصهها و جزئیات زندگی جزیرهها اطلاق میشود.