معنی فارسی ismdom

B1

اسمدوم، وضعیتی که فرد به دلیل اعتقادات خاص خود از دیگران متمایز می‌شود.

A state in which a person is distinguished from others due to their unique beliefs or perspectives.

example
معنی(example):

اسمدوم او در نحوه برگزاری جلسه واضح بود.

مثال:

His ismdom was evident in the way he conducted the meeting.

معنی(example):

او به اسمدوم خود افتخار می‌کرد و دیدگاه منحصر به فردش را به نمایش می‌گذاشت.

مثال:

She took pride in her ismdom, showcasing her unique perspective.

معنی فارسی کلمه ismdom

: معنی ismdom به فارسی

اسمدوم، وضعیتی که فرد به دلیل اعتقادات خاص خود از دیگران متمایز می‌شود.