معنی فارسی ismy

B1

اسمی، اصطلاحی برای توصیف نوعی خاص از تفکر یا رفتار که شخص را از دیگران متمایز می‌کند.

A term used to describe a particular way of thinking or behaving that distinguishes a person from others.

example
معنی(example):

طرز تفکر اسمی من همیشه باعث دردسرم می‌شود.

مثال:

Ismy way of thinking always gets me in trouble.

معنی(example):

او اغلب از تصمیمات اسمی من سوال می‌کند و مرا به فکر کردن عمیق‌تر وادار می‌کند.

مثال:

She often questions ismy decisions, pushing me to think deeper.

معنی فارسی کلمه ismy

: معنی ismy به فارسی

اسمی، اصطلاحی برای توصیف نوعی خاص از تفکر یا رفتار که شخص را از دیگران متمایز می‌کند.