معنی فارسی isochronical

B2

ایزوکرونیک به معنای همزمانی در زمان، به ویژه در مورد رویدادهایی که در فواصل زمانی برابر رخ می‌دهند.

Relating to equal time intervals between occurrences.

example
معنی(example):

قطار در فواصل ایزوکرونیک به مقصد رسید.

مثال:

The train arrived at isochronical intervals.

معنی(example):

در آزمایش علمی، رفتار ایزوکرونیک پاندول را اندازه‌گیری کردیم.

مثال:

In the science experiment, we measured the isochronical behavior of the pendulum.

معنی فارسی کلمه isochronical

: معنی isochronical به فارسی

ایزوکرونیک به معنای همزمانی در زمان، به ویژه در مورد رویدادهایی که در فواصل زمانی برابر رخ می‌دهند.