معنی فارسی isographically
B1به صورت ایزوگرافیک، به شیوهای که به حفظ مقادیر در نمایشها اشاره دارد.
In a manner that relates to maintaining values in representations.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها به صورت ایزوگرافیک تحلیل شدند تا الگوها را پیدا کنند.
مثال:
The data was analyzed isographically to find patterns.
معنی(example):
از نظر ایزوگرافیک، نتایج ثبات را نشان میدهند.
مثال:
Isographically speaking, the results show consistency.
معنی فارسی کلمه isographically
:
به صورت ایزوگرافیک، به شیوهای که به حفظ مقادیر در نمایشها اشاره دارد.