معنی فارسی jawbreaking

B1

جو شکستن، به معنای بسیار سخت و دشوار است، معمولاً در مورد کارها یا چالش‌ها استفاده می‌شود.

An adjective describing something that is very difficult or challenging.

example
معنی(example):

او به خاطر مهارت‌های جو شکستن خود در پخت و پز شناخته شده است.

مثال:

She is known for her jawbreaking skills in baking.

معنی(example):

کارهای جو شکستن که او انجام داد همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The jawbreaking tasks he completed impressed everyone.

معنی فارسی کلمه jawbreaking

: معنی jawbreaking به فارسی

جو شکستن، به معنای بسیار سخت و دشوار است، معمولاً در مورد کارها یا چالش‌ها استفاده می‌شود.