معنی فارسی jinglingly
B1به طور جینگلی، با صدای جینگلی و شاداب، به ویژه هنگام توصیف صداهای وسایل زینتی یا لوازم موسیقی.
In a way that produces a light, ringing sound; cheerful.
- ADVERB
example
معنی(example):
زنگها به طرز جینگلی ورود فصل تعطیلات را اعلام کردند.
مثال:
The bells jinglingly announced the arrival of the holiday season.
معنی(example):
او آهنگ را به طرز جینگلی روی پیانو نوازندگی کرد.
مثال:
She played the song jinglingly on her piano.
معنی فارسی کلمه jinglingly
:
به طور جینگلی، با صدای جینگلی و شاداب، به ویژه هنگام توصیف صداهای وسایل زینتی یا لوازم موسیقی.