معنی فارسی judgmatical
B2قضاوتگرایانه، مربوط به ظرفیتی برای قضاوت یا ارزیابی عادلانه.
Relating to the act or capacity of judging fairly.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بینشهای قضاوتگر او به کمیته کمک کرد تا به یک توافق برسد.
مثال:
His judgmatical insights helped the committee reach a consensus.
معنی(example):
او اغلب بازخوردهای قضاوتگرانهای درباره پروژههای ما میداد.
مثال:
She often gave judgmatical feedback on our projects.
معنی فارسی کلمه judgmatical
:
قضاوتگرایانه، مربوط به ظرفیتی برای قضاوت یا ارزیابی عادلانه.