معنی فارسی kill-joy

B1

فردی که به طور مداوم نشاط و سرگرمی را از بین می‌برد.

A person who is seen as dampening the enjoyment of others.

noun
معنی(noun):

A person who is anti-fun, or prevents others from having fun.

example
معنی(example):

او در بازی خیلی کشتگان شادی بود و همیشه شکایت می‌کرد.

مثال:

He was such a kill-joy at the game, always complaining.

معنی(example):

کشتگان شادی اغلب حال و هوای جمع‌های اجتماعی را خراب می‌کنند.

مثال:

Kill-joys often bring down the mood in social gatherings.

معنی فارسی کلمه kill-joy

: معنی kill-joy به فارسی

فردی که به طور مداوم نشاط و سرگرمی را از بین می‌برد.