معنی فارسی kilnstick
B1کیلناستیک، ابزاری برای تنظیم و کنترل دما در کورههای سفالگری.
A tool used to adjust and control the temperature in pottery kilns.
- NOUN
example
معنی(example):
کیلناستیک برای کنترل دما در کوره ضروری است.
مثال:
The kilnstick is essential for controlling the temperature of the kiln.
معنی(example):
با استفاده از کیلناستیک، سفالگر میتواند حرارت کوره را بررسی کند.
مثال:
Using a kilnstick, the potter can check the furnace heat.
معنی فارسی کلمه kilnstick
:
کیلناستیک، ابزاری برای تنظیم و کنترل دما در کورههای سفالگری.