معنی فارسی kilomoles

B1

چندین واحد اندازه‌گیری مقدار ماده، هر یک برابر با هزار مول.

Plural form of kilomole, used to describe multiple units of substance amount.

example
معنی(example):

این آزمایش به پنج کیلوکلومول از معرف نیاز داشت.

مثال:

The experiment required five kilomoles of the reagent.

معنی(example):

کیلوکلومول‌ها معمولاً در محاسبات علمی استفاده می‌شوند.

مثال:

Kilomoles are often used in scientific calculations.

معنی فارسی کلمه kilomoles

: معنی kilomoles به فارسی

چندین واحد اندازه‌گیری مقدار ماده، هر یک برابر با هزار مول.