معنی فارسی klino

B1

عمل آماده‌سازی یا سازماندهی یک رویداد یا فعالیت به منظور دستیابی به یک هدف خاص.

The act of preparing or organizing an event or activity for a specific purpose.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت تا رویداد را کلینو کند تا مطمئن شود همه چیز آماده است.

مثال:

He decided to klino the event to ensure everything was ready.

معنی(example):

تیم قبل از ارسال گزارش خود را کلینو خواهد کرد.

مثال:

The team will klino their report before submission.

معنی فارسی کلمه klino

: معنی klino به فارسی

عمل آماده‌سازی یا سازماندهی یک رویداد یا فعالیت به منظور دستیابی به یک هدف خاص.