معنی فارسی knifings

B2

عمل یا حالت بریدن با چاقو، به خصوص در معنی توهین‌آمیز یا خشونت‌آمیز.

Incidents of using a knife to injure or attack someone.

example
معنی(example):

خبرها چندین بریدن چاقو در شهر شب گذشته را گزارش کردند.

مثال:

The news reported several knifings in the city last night.

معنی(example):

بریدن چاقوها در برخی محله‌ها افزایش یافته است.

مثال:

Knifings have increased in some neighborhoods.

معنی فارسی کلمه knifings

: معنی knifings به فارسی

عمل یا حالت بریدن با چاقو، به خصوص در معنی توهین‌آمیز یا خشونت‌آمیز.