معنی فارسی knucklesome

B2

ویژگی‌ای که به زبر یا برجسته بودن بدنه اشاره دارد.

Having a rough or prominent texture, often referring to physical features.

example
معنی(example):

ویژگی‌های برجسته و زبر مجسمه تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The knucklesome features of the statue were impressive.

معنی(example):

دست‌های زبر او به خاطر سال‌ها کار قوی بودند.

مثال:

Her knucklesome hands were strong from years of work.

معنی فارسی کلمه knucklesome

: معنی knucklesome به فارسی

ویژگی‌ای که به زبر یا برجسته بودن بدنه اشاره دارد.