معنی فارسی knucklier

B1

بیشتر به حالت زبری یا زبر بودن اشاره دارد.

More rough or bumpy than something else.

example
معنی(example):

صدای او بعد از سرما زبرتر شد.

مثال:

His voice became knucklier after the cold.

معنی(example):

بافت زبرتر پارچه آن را بادوام‌تر کرده بود.

مثال:

The knucklier texture of the fabric made it durable.

معنی فارسی کلمه knucklier

: معنی knucklier به فارسی

بیشتر به حالت زبری یا زبر بودن اشاره دارد.