معنی فارسی knuckliest

B1

زبرترین یا خشن‌ترین حالت یک ویژگی را توصیف می‌کند.

The roughest or most bumpy compared to others.

example
معنی(example):

آن سواری زبرترین تجربه زندگی من بود.

مثال:

That was the knuckliest ride of my life.

معنی(example):

زبرترین اشتباه او عدم گوش دادن به مشاوره‌ها بود.

مثال:

Her knuckliest mistake was not listening to advice.

معنی فارسی کلمه knuckliest

: معنی knuckliest به فارسی

زبرترین یا خشن‌ترین حالت یک ویژگی را توصیف می‌کند.