معنی فارسی knucks
B1یک اصطلاح غیررسمی که به زبرهای دست یا ویژگیهای سخت یاد میکند.
A slang term for knuckles, often referring to toughness or roughness of hands.
- NOUN
example
معنی(example):
او به من زبرهایش را نشان داد و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.
مثال:
He showed me his knucks, and they were impressive.
معنی(example):
زبرهای فلز تیز و خطرناک بودند.
مثال:
The knucks of the metal were sharp and dangerous.
معنی فارسی کلمه knucks
:
یک اصطلاح غیررسمی که به زبرهای دست یا ویژگیهای سخت یاد میکند.