معنی فارسی kow-towing
B1عمل تسلیم شدن یا خضوع نشان دادن بهطور مداوم.
The act of showing servile deference or submission.
- VERB
example
معنی(example):
او به خاطر تسلیم شدن در برابر سیاستمداران قدرتمند شناخته شده است.
مثال:
He is known for kow-towing to powerful politicians.
معنی(example):
تسلیم شدن مداوم او در برابر رئیسش، همکارانش را عصبانی کرد.
مثال:
Her constant kow-towing to her boss annoyed her colleagues.
معنی فارسی کلمه kow-towing
:
عمل تسلیم شدن یا خضوع نشان دادن بهطور مداوم.