معنی فارسی labyrinthic

B2

لابیرنتیک به معنی پیچیده و درهم و برهم مانند یک هزارتو است.

Relating to or resembling a labyrinth; intricate and confusing.

example
معنی(example):

این هزارتو به سبک لابیرنتیک طراحی شده بود و باعث می‌شد که حرکت در آن دشوار باشد.

مثال:

The maze was designed in a labyrinthic style, making it difficult to navigate.

معنی(example):

او از الگوهای لابیرنتیک هنر روی دیوار لذت می‌برد.

مثال:

She enjoyed the labyrinthic patterns of the artwork on the wall.

معنی فارسی کلمه labyrinthic

: معنی labyrinthic به فارسی

لابیرنتیک به معنی پیچیده و درهم و برهم مانند یک هزارتو است.