معنی فارسی labyrinthical
C1لابیرنتیک به معنی پیچیده و درهم و برهم همزمان با شخصیتهای مختلف است.
Pertaining to or characteristic of a labyrinth; intricate and convoluted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این داستان دارای طرحی لابیرنتیک بود که خوانندگان را در حدس زدن نگه میداشت.
مثال:
The story had a labyrinthical plot that kept readers guessing.
معنی(example):
گشت و گذار در خیابانهای لابیرنتیک شهر قدیمی میتواند دشوار باشد.
مثال:
Navigating the labyrinthical streets of the old city can be challenging.
معنی فارسی کلمه labyrinthical
:
لابیرنتیک به معنی پیچیده و درهم و برهم همزمان با شخصیتهای مختلف است.