معنی فارسی lacinesses
B1اشاره به حالتهای متعدد نازک و ظریف.
The plural form referring to multiple instances or types of delicacy.
- NOUN
example
معنی(example):
لطافتهای الگوها به طور گستردهای متفاوت بود.
مثال:
The lacinesses of the patterns varied widely.
معنی(example):
لطافتهای متفاوتی را میتوان در انواع مختلف لبه و پارچه مشاهده کرد.
مثال:
Different lacinesses can be seen in various types of lace.
معنی فارسی کلمه lacinesses
:
اشاره به حالتهای متعدد نازک و ظریف.