معنی فارسی lackland
B1منطقهای که در آن منابع یا کیفیت خاصی وجود ندارد.
An area characterized by a lack of resources, qualities, or attributes.
- NOUN
example
معنی(example):
هنرمندان در طول پروژه با کمبود نوآوری مواجه شدند.
مثال:
The artists found themselves in a lackland of creativity during the project.
معنی(example):
در یک سرزمین کمبود منابع، تیم در پیشرفت دچار مشکلات شد.
مثال:
In a lackland of resources, the team struggled to make progress.
معنی فارسی کلمه lackland
:
منطقهای که در آن منابع یا کیفیت خاصی وجود ندارد.