معنی فارسی laidly
B1به معنای بیروح، بیرمق و بیانگیزه است.
Lacking energy or vitality; drab.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ظاهر بیرمق باغ همه را شگفتزده کرد.
مثال:
The laidly appearance of the garden surprised everyone.
معنی(example):
او پس از ماندن در خانه برای مدت طولانی احساس بیحالی کرد.
مثال:
He felt laidly after staying indoors for too long.
معنی فارسی کلمه laidly
:
به معنای بیروح، بیرمق و بیانگیزه است.