معنی فارسی laydown

A2

قرار دادن چیزی در مکان خاصی به صورت افقی.

To place something down in a flat position.

example
معنی(example):

لطفا کتاب را روی میز بگذارید.

مثال:

Please lay down the book on the table.

معنی(example):

او تصمیم گرفت نگرانی‌هایش را کنار بگذارد و استراحت کند.

مثال:

He decided to lay down his concerns and relax.

معنی فارسی کلمه laydown

: معنی laydown به فارسی

قرار دادن چیزی در مکان خاصی به صورت افقی.