معنی فارسی lamellated
B2لاملهای، به چیزهایی اشاره دارد که دارای لایهها یا ورقههای نازک هستند.
Having a structure characterized by thin, plate-like layers.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت لاملهای برگ آن را منحصر به فرد میکند.
مثال:
The lamellated texture of the leaf makes it unique.
معنی(example):
او در تحقیقاتش سطوح لاملهای را بررسی میکند.
مثال:
He studies lamellated surfaces in his research.
معنی فارسی کلمه lamellated
:
لاملهای، به چیزهایی اشاره دارد که دارای لایهها یا ورقههای نازک هستند.