معنی فارسی landocrat

B2

ساکن یا صاحب زمین که تحت نظام‌ زمین‌داری قدرت و نفوذ دارد.

A landowner who is part of a landocracy.

example
معنی(example):

یک زمین‌دار معمولاً بر قوانین محلی تأثیر می‌گذارد.

مثال:

A landocrat often influences local legislation.

معنی(example):

زمین‌دار به خاطر تلاش‌های خیریه‌اش در جامعه شناخته شده بود.

مثال:

The landocrat was known for their philanthropic efforts in the community.

معنی فارسی کلمه landocrat

: معنی landocrat به فارسی

ساکن یا صاحب زمین که تحت نظام‌ زمین‌داری قدرت و نفوذ دارد.