معنی فارسی languorment

B1

حالت خمودگی یا لم‌دیده شدن که به آرامش و سکوت منجر می‌شود.

A state of languor or listlessness, resulting in a feeling of peace or stillness.

example
معنی(example):

خمودگی در اتاق باعث شد همه احساس راحتی کنند.

مثال:

The languorment in the room made everyone feel relaxed.

معنی(example):

پس از جلسه طولانی، حس خمودگی محسوس بود.

مثال:

After the long meeting, a sense of languorment was palpable.

معنی فارسی کلمه languorment

: معنی languorment به فارسی

حالت خمودگی یا لم‌دیده شدن که به آرامش و سکوت منجر می‌شود.