معنی فارسی latenesses

B1

تاخیر، دیر رسیدن به یک مکان یا زمان مشخص.

The quality of being late.

example
معنی(example):

تاخیرهای مکرر در محل کار می‌تواند مشکلاتی ایجاد کند.

مثال:

Frequent latenesses at work can cause problems.

معنی(example):

تاخیرهای او به یک عادت تبدیل می‌شد.

مثال:

His latenesses were becoming a habit.

معنی فارسی کلمه latenesses

: معنی latenesses به فارسی

تاخیر، دیر رسیدن به یک مکان یا زمان مشخص.