معنی فارسی lay someone open to

B2

موجب قرار گرفتن کسی در معرض خطر یا انتقاد شدن.

To make someone vulnerable to something bad.

example
معنی(example):

کارهای او او را در معرض انتقاد قرار داد.

مثال:

His actions laid him open to criticism.

معنی(example):

گزارش او را در معرض شک و تردید قرار داد.

مثال:

The report laid her open to doubt.

معنی فارسی کلمه lay someone open to

: معنی lay someone open to به فارسی

موجب قرار گرفتن کسی در معرض خطر یا انتقاد شدن.