معنی فارسی leadenly
B2به طرز سنگین یا با کسالت رفتار کردن یا حرکت کردن.
In a heavy or slow manner, often due to sadness or fatigue.
- ADVERB
example
معنی(example):
حال و هوای سنگین اتاق همه را ساکت کرد.
مثال:
The leadenly mood of the room made everyone quiet.
معنی(example):
او به طوری سنگین قدم برداشت، گویی زیر بار اندوهش سنگینی میکند.
مثال:
He walked leadenly, as if burdened by the weight of his sorrow.
معنی فارسی کلمه leadenly
:
به طرز سنگین یا با کسالت رفتار کردن یا حرکت کردن.