معنی فارسی let someone or something go
B1اجازه دادن به شخص یا چیزی برای رفتن یا رها کردن آن.
To permit someone to leave or to release something.
- IDIOM
example
معنی(example):
سخت است که بگذارید کسی که به او اهمیت میدهید، برود.
مثال:
It's hard to let someone go who you care about.
معنی(example):
گاهی اوقات ما نیاز داریم که چیزهایی را رها کنیم تا به جلو برویم.
مثال:
Sometimes we need to let things go to move forward.
معنی فارسی کلمه let someone or something go
:
اجازه دادن به شخص یا چیزی برای رفتن یا رها کردن آن.