معنی فارسی lethargise

B1

به حالت سستی یا بی‌حالی دچار شدن.

To cause someone to become lethargic.

example
معنی(example):

حرارت تمایل دارد کارگران کارخانه را سست کند.

مثال:

The heat tends to lethargise the workers in the factory.

معنی(example):

جلسات طولانی حتی می‌توانند انرژی‌ترین شرکت‌کنندگان را هم سست کنند.

مثال:

Long meetings can lethargise even the most energetic participants.

معنی فارسی کلمه lethargise

: معنی lethargise به فارسی

به حالت سستی یا بی‌حالی دچار شدن.