معنی فارسی lifefully
B1بهطور کامل و با اشتیاق زندگی کردن؛ تجربه کردن زندگی به بهترین شکل ممکن.
Living in a manner that fully embraces and appreciates each moment.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور پرشور زندگی کرد و هر لحظه را در آغوش گرفت.
مثال:
She lived lifefully and embraced every moment.
معنی(example):
پرشور زندگی کردن به معنای قدردانی از اکنون است.
مثال:
To live lifefully means to appreciate the present.
معنی فارسی کلمه lifefully
:
بهطور کامل و با اشتیاق زندگی کردن؛ تجربه کردن زندگی به بهترین شکل ممکن.