معنی فارسی lifesomeness
B1ویژگی شادابی و پرانرژی بودن؛ احساسی که باعث شادابی میشود.
The quality of being lively or cheerful.
- NOUN
example
معنی(example):
شادابی این رویداد آن را به یادماندنی کرد.
مثال:
The lifesomeness of the event made it memorable.
معنی(example):
ما از شادابی نظرات او قدردانی کردیم.
مثال:
We appreciated the lifesomeness of her comments.
معنی فارسی کلمه lifesomeness
:
ویژگی شادابی و پرانرژی بودن؛ احساسی که باعث شادابی میشود.