معنی فارسی likeliness
B1احتمال وقوع یا غیر وقوع یک چیزی.
The state of being likely; probability.
- NOUN
example
معنی(example):
احتمال رسیدن آنها به موقع کم است.
مثال:
The likeliness of them arriving on time is low.
معنی(example):
احتمال بالایی وجود دارد که رویداد به تعویق بیفتد.
مثال:
There is a high likeliness for the event to be postponed.
معنی فارسی کلمه likeliness
:
احتمال وقوع یا غیر وقوع یک چیزی.