معنی فارسی limbate

B1

لمبال، صفتی که ناظر به وجود حاشیه یا لبه‌ای مشخص در یک شیء است.

Describing something that has a distinct border or margin.

example
معنی(example):

ظاهر لمباله گل بسیاری از گرده‌افشان‌ها را جذب می‌کند.

مثال:

The limbate appearance of the flower attracts many pollinators.

معنی(example):

ما از گلبرگ‌های لمباله در باغ شگفت‌زده شدیم.

مثال:

We marveled at the limbate petals in the garden.

معنی فارسی کلمه limbate

: معنی limbate به فارسی

لمبال، صفتی که ناظر به وجود حاشیه یا لبه‌ای مشخص در یک شیء است.