معنی فارسی limberness
B1حالتی از انعطافپذیری و توانایی حرکت به راحتی.
The quality of being flexible or supple.
- NOUN
example
معنی(example):
انعطافپذیری او به او اجازه داد تا حرکات سخت یوگا را انجام دهد.
مثال:
Her limberness allowed her to perform difficult yoga poses.
معنی(example):
انعطافپذیری برای بسیاری از ورزشها ضروری است.
مثال:
Limberness is essential for many sports.
معنی فارسی کلمه limberness
:
حالتی از انعطافپذیری و توانایی حرکت به راحتی.