معنی فارسی limbic
B2سیستمی در مغز که به احساسات و رفتارهای اجتماعی مرتبط است.
Related to the limbic system of the brain, influencing emotions and behavior.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیستم لمبیک برای احساسات ما حائز اهمیت است.
مثال:
The limbic system is crucial for our emotions.
معنی(example):
پژوهشگران با مطالعه مغز لمبیک به دنبال درک رفتار هستند.
مثال:
Researchers study the limbic brain to understand behavior.
معنی فارسی کلمه limbic
:
سیستمی در مغز که به احساسات و رفتارهای اجتماعی مرتبط است.