معنی فارسی limbu

B1

نوعی درخت یا چوب که در مناطق مرطوب یافت می‌شود.

A type of tree or wood that grows in moist areas.

example
معنی(example):

درختان limbu در محیط‌های خاکی مرطوب رشد می‌کنند.

مثال:

The limbu trees thrive in moist soil environments.

معنی(example):

او از چوب limbu برای ساخت مبلمان زیبا استفاده کرد.

مثال:

He used limbu wood to craft beautiful furniture.

معنی فارسی کلمه limbu

: معنی limbu به فارسی

نوعی درخت یا چوب که در مناطق مرطوب یافت می‌شود.