معنی فارسی limitably

B1

به طور محدود، اشاره به اینکه چیزی تنها در چارچوب خاص یا معین به کار می‌رود.

In a manner that is limited in scope or extent.

example
معنی(example):

تغییرات به طور محدود به پروژه اعمال شدند.

مثال:

The adaptations were limitably applied to the project.

معنی(example):

این مفهوم می‌تواند براساس نیازهای فردی به طور محدود توسعه یابد.

مثال:

This concept can be limitably developed based on individual needs.

معنی فارسی کلمه limitably

: معنی limitably به فارسی

به طور محدود، اشاره به اینکه چیزی تنها در چارچوب خاص یا معین به کار می‌رود.