معنی فارسی limital
B2محدود، اشاره به ویژگی یا جنبهای که به نوعی محدود شده است.
Relating to limits or boundaries.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها یک مرز محدود برای آزمایش تعیین کردند.
مثال:
They set a limital boundary for the experiment.
معنی(example):
درک جنبههای محدود نظریه اهمیت دارد.
مثال:
It is important to understand the limital aspects of the theory.
معنی فارسی کلمه limital
:
محدود، اشاره به ویژگی یا جنبهای که به نوعی محدود شده است.