معنی فارسی limites

B1

محدودیت‌ها، حد و مرزهایی که در توانایی‌ها یا دانش یک شخص یا چیز وجود دارد.

Boundaries or limits of understanding, ability, or knowledge.

example
معنی(example):

محدودیت‌های او در درک در طول بحث واضح شد.

مثال:

The limites of his understanding became apparent during the discussion.

معنی(example):

شناسایی محدودیت‌هایی که می‌دانیم برای رشد مهم است.

مثال:

Recognizing the limites of what we know is important for growth.

معنی فارسی کلمه limites

: معنی limites به فارسی

محدودیت‌ها، حد و مرزهایی که در توانایی‌ها یا دانش یک شخص یا چیز وجود دارد.