معنی فارسی limu

B1

نوعی جلبک دریایی که در آشپزی به عنوان طعم‌دهنده استفاده می‌شود.

A type of seaweed often used in cooking for flavor enhancement.

example
معنی(example):

لیمو نوعی جلبک دریایی است که در بسیاری از غذاها استفاده می‌شود.

مثال:

Limu is a type of seaweed used in many dishes.

معنی(example):

او لیمو را به سالاد اضافه کرد تا طعم بیشتری بگیرد.

مثال:

She added limu to the salad for extra flavor.

معنی فارسی کلمه limu

: معنی limu به فارسی

نوعی جلبک دریایی که در آشپزی به عنوان طعم‌دهنده استفاده می‌شود.