معنی فارسی lineated
B2خطی، به معنای دارای خط یا خطوطی که به وضوح از هم جدا شدهاند.
Divided into lines or distinct sections.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هنرمند یک نقاشی خطی با بخشهای مشخص ایجاد کرد.
مثال:
The artist created a lineated drawing with distinct sections.
معنی(example):
شعر خطی بود و این باعث میشد که خواندن آن آسانتر باشد.
مثال:
The poem was lineated, making it easier to read.
معنی فارسی کلمه lineated
:
خطی، به معنای دارای خط یا خطوطی که به وضوح از هم جدا شدهاند.