معنی فارسی localness

B1

محلی بودن، ویژگی یا حالت چیزی که به محلی خاص وابسته است و نشان‌دهنده ویژگی‌های آنجا است.

The quality or state of being local; the characteristics that are unique to a specific area.

example
معنی(example):

محلی بودن جامعه در سنت‌های آن مشهود است.

مثال:

The localness of the community is evident in its traditions.

معنی(example):

محلی بودن می‌تواند هویت یک مکان را تقویت کند.

مثال:

Localness can often enhance the identity of a place.

معنی فارسی کلمه localness

: معنی localness به فارسی

محلی بودن، ویژگی یا حالت چیزی که به محلی خاص وابسته است و نشان‌دهنده ویژگی‌های آنجا است.