معنی فارسی lovableness
B2کیفیت یا حالت داشتن جذابیت و دوستداشتنی بودن.
The state or quality of being lovable.
- NOUN
example
معنی(example):
محبتآمیزی او در نحوه رفتار با دیگران مشهود بود.
مثال:
His lovableness was evident in the way he treated others.
معنی(example):
محبتآمیزی شخصیت داستان لذت آن را بیشتر کرد.
مثال:
The character's lovableness made the story even more enjoyable.
معنی فارسی کلمه lovableness
:
کیفیت یا حالت داشتن جذابیت و دوستداشتنی بودن.